متنی که در ادامه مطلب میاد

متن گفتار مرحوم عین.صاد هست که برای من خیلی زیبا بود

برای همین خودم پیادش کردم

+بعضی جاها نور گنگ بود خودم تکمیلش کردم!(دو تا فعل کوچک)

+یک صفحه WORD شد نمیدونم اینجا چقدر بشه

+غلط املایی داشت غلط از اینجانب است!

 

از چی توبه کنیم؟از گناهامون؟آیا معتقد به گناه هستیم؟در دلمون خدا رو گناهکار نمیدونیم؟بی شوخی!یکی از دوستان داشت میگفت خودش  خود ما رو خلق کرده،اینگونه هم خلق کرده،خوب خودش هم باید جورمون رو بکشه!ما که نخواستیم تو این دنیا بیایم.شوخی این حرف هم جدیه ؛راستی ما بر خدا یا بر خودمون کدوم مشکل رو باور کردیم؟ ما گناهکاریم؟ ما کم آوردیم؟ماکوتاهی کردیم؟ یا نه،ما خیلی بچه های خوبی بودیم،تازه به پدرمون آبرو دادیم!ما باید از اعتذارها و توجیه هایی که برای طاعت کردن ها و اقدام نکردن های خودمون داریم باید از اینها توبه کنیم توبه ما توبه از نمیدونم غیبت نیست از فحش دادن ها نیست،توجه به غیر کردن ها،لرزیدن دل،خواستن ها و نخواستن ها،برای غیر او بودن ها،به همین اندازه قانع شدن ها،در همین حد ماندن ها؛صحبتی بود با دوستان اینکه ما به غیبی گرایش نداریم،طلب نداریم،غیبی را نمیشناسیم،جای دیگری را نمیخواهیم.از این  وجود محدود باید توبه کرد،و اعتذار اینکه:خب همین قدریم،دیگران اینطور بودن، فلانی مقصر بود، تمامی توجیهات و تزیین هایی که برای محبت شهوات ما شکل گرفته این ها باید اول ازش استغفار بشه،"زین للناس حب الشهوات"وقتی که من نیاز ها رو  فراموش میکنم خواه و ناخواه به شهوت ها رو میارم مهم نیست نیاز من هست یا نه،شهوت من هست!و این شهوت محبوب من میشه و این محبوب مزین میشه زین للناس حب الشهوات خدا شاهده استغفار از این ریشه ها لازمه فروع خیلی مساله ای نیست طبیعتا از این ریشه ها چنین گناهان مستمر مرتبطی،منسجم عالم پر کنی،که تمامی عالم رو "کشجره خبیثه ..."پر خواهد کرد پس مساله توبه،توبه از یک چنین مرحله ای هست،توبه از محدودیت های وجود ما توبه از لرزش های دل ما،ما از چی خوشحال میشیم صبح تا شب ؟از چی رنج میبریم؟ما باید از طبیعی ترین حالت هایی که داریم توبه رو شروع کنیم،شهوت و عشق ها و نمیدونم دوست داشتن ها دشمنی ها و خسته شدن هاو امیدوار شدن ها و مایوس شدن ها و...ما دل به چه چیزی بستیم؟تعلق ها از کجاست؟ توقع ها از کیه؟ اینها گام های اول توبه ماست،چطور اجازه میدیم که این همه امکان به این صورت چهل سال سی سال بیست سال تجربه مستمر و استعداد عظیم تو بارش چی بوده جز یه مقدار ناله کردن مایوس شدن جز توجیه کردن،عذر آوردن!عذر هایی که بدتر از گناه ماست،محبت های من،غضب های من، امید های من یاس های من از کجا بوده؟حرکت صبح تا شام من با چه محرکی شکل گرفته؟این رو نباید ما زیر سوال ببریم؟!امشب  بشینیم برنامه ریزی میخواهیم بکنیم دیگه هان! با خدا چه کنیم ما؟چه کنیم؟او رو اضطرار ما رو خلق کرد یا رو عشق؟اگر رابطه عاشقانه برقرار شد ما در مقابل عشق او چه کردیم؟ما عشقمون رو به کی دادیم؟ما دلمون رو از کی پر کردیم؟ما آیا انتظار او را نگاه او را جواب دادیم؟اصلا گناه یعنی این من نمیدونم برو نماز بخون روزه بگیر طاعت کن تمام آسمان ها را از رکعات و رکوع هایت پر کن دلتو کجا بردی؟!غضبت رو برای کی آتیش زدی؟شهوتت رو به کی دادی؟چه تبدیلی چه ترکیبی در این وجود تو شکل گرفت؟امکانی را که ما به تو دادیم باهاش چه کردی؟گام بعدی مون از توجیهاتی که داشتیم برای گناه؛از اینها باید استغفار کنیم.میبینید آدم یه علت هایی برای گناه داره من مثلا فرض کنید آدم فساد و خلافی به بار آوردم برای خودم میگم آقا من مقصر نبودم درسته معذرت میخوام ولی نمیتونستم من نکنم این کار رو!این اعتذار ما مشکل داره.گفتم این تزیین و توجیه است که مشکل ماست،ما انحطاط و عقبگردمون اینه که چهل سالمون بدتر از گذشتمون خواهد شد همینه که ما به خودمون حق دادیم ما بر خودمون بخشیدیم و منتظریم که یه دستگاهی برای ما قائل بشن عذر آوردیم و معتقدیم عذر ما باید قبول بشه یعنی مقبوله اینا برای خالی نبودن عریضه است!ما نمیفهمیم مستغنی نیستیم محتاج به پذیرش اوییم"الهی اعتذار الیک اعتذار من لم یستغن عن غذره"خیلی حرفه به خدا قسم اگر یاد ما نمیدادن چگونه حرف بزنیم زبان ها در کام مانده بود الهی اعتذار الیک اگر من عذر خواهی میکنم توجیه وتزیین من نیست من محتاجم که از من بپذیری من میخوام ربطی با تو برقرار کنم،من میخوام با تو حرف بزنم من بعد از فرارم به تو برگشتم و بر این برگشتم میخوام شروعی کنم عذرخواهی من شروع منه من مستغنی از پذیرش تو نیستم! فاقبل عذری ... تو بپذیر تو بپذیر تو بپذیر؛هم از طاعاتمون باید توبه کنیم هم از توجیهی که تزیینی که داشتیم زین للناس حب الشهوات"خدا شاهده این مشکل مشکل اساسی گناهان ماست اگر میبینید ما تو گناهکاری هامون مستمریم شکل عوض میکنه گناهانمون ممکنه زنا نکنیم شراب نخوریم چون پا نداده!من نیاز ندارم سیگار بکشم یا مثلا مشروب بخورم ولی اون هایی که میافتم تو دامش تا ته میرم ناشیانه میرم،ما خیال میکنیم گناهانی که نکردیم بزرگواری ما بوده نه بابا!عفت بیجا بی چادریش بوده،هرکجا بنا میگذاریم عصیان کنیم روی شیطان رو سفید میکنیم