تا کنون به بیماری وسواس فکر کرده اید

میدانید وسواس از سرطان هم بدتر است

کافی است یک قیاس بکنیم:

وسواسی هیچ کس را ندارد

اما همه دلشان به حال سرطانی رو به موت میسوزد

حتی اگر بمیرد سال ها یادش زنده خواهد ماند

اما وسواسی خیلی بدبخت است

زیرا

اولا که کسی دلش برای او نمیسوزد چرا که میگویند خب نکن!

آن ها نمیفهمند که این جمله به مسخرگی آن است

که به یک غده سرطانی  بگویی خب نکن!

مهم تر از این ها

یک بیمار سرطانی خدا را دارد؛ در روایت داریم

بیمار مدام از گناهانش ریخته میشود

و یا بیماری که از درد شب را نخوابد فلان وبیسار

اما همین امام صادق علیه السلام وقتی نوبت یک وسواسی میشود

سرزنش را به طرف میکشد که مثلا طرف پیروی از شیطان میکند و...

وسواسی حتی خدا را هم ندارد!

تا به حال دیده اید یک وسواسی بر اثر یک معجزه خوب بشود؟!قطعا نه

اما بار ها داستان های شفای بیماران لاعلاج را شنیده ایم

حتی میاندیشم زانی و زانیه و لوطی و  دزد و قاتل بهتر از وسواسی است

زنا کار وقتی زنا میکند حال فارغ شده و میتواند توبه کند و توبه راستیش پذیرفته هم هست

اشک هم میریزد

این همه داستان عارفانه مال گناه کاران و فاحشه و زانی هاست!

اما این وسواسی بدبخت لحظه ای نیست که بگویی خب الان وسواس ندارد!!

این بیچاره هر لحظه فکرش محصور به وسوسه های خود است

همه داستان ها هم به ضرر اوست

و هیچ عالم و عارفی نیست که به او پناه بدهد

وسواسی بدبخت ترین آدم دنیاست

شاید از آن شوهرعمه رو به موت من هم بدبخت تر!