ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم

۲۰ مطلب با موضوع «مثال های قابل فکر» ثبت شده است

چرا ایران در مورد کشمیر نسبتا سکوت کرده؟!


در کشمیر چه خبر است؟

در این چند روز مورد اعتراض قرار گرفتم که چرا در مورد کشمیر چیزی نمی نویسم و چرا اساساً جمهوری اسلامی در خصوص کشتار شیعیان کشمیر ساکت است. هرچند سکوت بد است و ما همچنان "شریک غم همه مظلومان جهانیم"؛ ولی در مورد نوع واکنش نکاتی را عرض می کنم:
.
✔️اولا: منازعه کشمیر برخلاف تبلیغاتی که شده از جنس "شیعه کشی" نیست و برخی تصاویر هم ظاهرا مربوط به وقایع دیگری است. بلکه طرف درگیر گروهی جدایی طلب غالبا سنی هستند و ارتباطی هم با آرمان انقلاب اسلامی ندارند.(البته برای ما شیعه و سنی فرقی ندارد هرچند حساب تکفیری ها جداست)
.
✔️ثانیا: شیطنت های پاکستان که مقتل شیعیان است در تحریک این درگیری ها نشان می دهد که نباید صرفا این پدیده را نهضتی مذهبی تلقی کرد بلکه منازعه از نوع اقدام علیه استقلال و تمامیت ارضی هند است و طبیعی است که جمهوری اسلامی به استقلال و تمامیت ارضی همه کشورها از جمله هند احترام می گذارد و حق دخالت ندارد. حمایت ما از فلسطین هم از باب حمایت از حق استقلال آنهاست و حمایت از شیعیان بحرین حمایت از آزادی مذهبی و رعایت حقوق آنهاست و در هیچ موردی ایران از جدایی طلبان حمایت نکرده است.
.
✔️ثالثاً: البته رفتار ارتش و دولت هند در برخورد خشونت آمیز و غیر انسانی با مسلمانان کشمیر محکوم است و طبعاً ما از این زاویه این اقدامات را محکوم می کنیم به خصوص آنجا که دولت هند آزادی های مسلمانان را در آیین های مذهبی محدود می کند. ولی باید مراقب باشیم با هیجان زدگی وضع را براى شیعیان هند دشوار نکنیم. شیعیان هند که حدود 35 میلیون نفر هستند علیه حکومت مرکزی هند اقدام مسلحانه نکرده است. هرچند سابقه ی بدی از رفتارهای خشن با شیعیان در این کشور وجود دارد.

 

 

منبع:کانال تلگرامی وحید یامین پور

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سروش الف

قاتل 60 شیعه!

زان یار دلنوازم شکریست یا شکایت       گر نکته دانی بشنو تو این حکایت!

تذکر: مطلب نقل به مضمون شده است حتی حدیث امام علیه السلام!


از یاران امام رضا علیه السلام نقل میکند روزی با یکی از یاران هارون الرشید معامله ای کردم عصر به خانه او رفتم تا حساب و کتاب کنیم ماه مبارک بود! برای من میوه ها و طعام های فراوان برای پذیرایی آورد به او گفتم مگر روزه نیستی؟! گفت:نه،چرا روزه بگیرم؟! و بعد داستانی شگفت نقل کرد گفت روزی هارون الرشید به من گفت چقدر برای اطاعت امر من حاضری؟من نیز گفتم خودم،مالم،خانواده ام و همه چیزم فدای تو! بار دیگر پرسید و من همان ها را گفتم بار دیگری هم پرسید که جوابی جز ان نشنید! سپس به من گفت با این غلام برو و هرچه گفت انجام بده! و شمشیری هم به من داد.سپس با غلام ب خانه ای رفتیم که در آن 20 علوی و شیعه بودند غلام به من گفت همه را بکش و سر ها را درون چاه بیانداز! چنین کردم به خانه دیگری رفتیم و آنجا هم 20 شیعه را کشتم سپس به خانه دیگری رفتم 19 نفر را کشتم هنگام کشتن 60 مین نفر به من گفت روز قیامت جواب جد ما(پیامبر)را چه میدهی؟! من بر خود لرزیدم اما مانع نشد تا او را بکشم پس همه 60 تن را کشتم و سرشان را در چاه انداختم حالا روزه چون منی به چه میارزد.آن یار امام رضا علیه السلام میگوید به نزد امام رفتم و شرح ما وقع کردم آن گاه امام فرمود:"گناه اینکه او ناامید شده است از اینکه 60 تن از شیعیان ما را کشته است بیشتر است!"

 

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سروش الف

مردی با لباس رنگارنگ!


یکی از علما در تنگنای شدید مالی قرار داشت و برای خرید اندکی مایحتاج خانواده تصمیم میگیرد اندکی از وجوهات را بردارد و فردا  جایگزین کند تا سر کوچه میآید اما متوجه اشتباهش شده بازمیگردد در همان شب مردی خواب میبیند مردی که لباس رنگارنگی پوشیده و بر سر هر انگشتش نخ،بند،طناب یا زنجیری آویزان است از او در خواب میپرسد که این حکایت چیست! مرد میگوید با این بند ها بندگان خدا را با خود میکشم هرکس بنا به ظرفیت خود! یکی را با نخ هم میتوان کشید یکی را با طناب و یکی هم مثل فلانی(هان عالم اولی که گفتم)با زنجیر هم نمیتوان کشید!دیشب با زنجیر تا سر کوچه کشیدمش اما آخر زنجیر را پاره کرد و نتوانستم گمراهش کنم شخصی که خواب بود از آن مرد میپرسد من را با چه میکشی میگوید تو که بند نمیخواهی تو همینطور دنبالم می آیی! صبح مرد پیش عالم میرود و شرح خواب میگوید:عالم میگوید او شیطان بوده است و لباس رنگارنگ دارد چون هرکس را به شیوه ای می فریبد! و حکایت بندها همان است که گفته و شرح ماجرای خود و برداشتش از وجوهات مردم را میگوید و نیز میگوید اینکه در جواب تو گفته :تو خودت دنبالم می آیی پس باید مراقب خود باشی و فریبش را نخوری!

 

تا یک هفته ی دیگه شیطان دست و پایش بسته است تو این ماه رمضان چقدر گناه کردیم؟به همون مقدار نفس مون خراب کاری کرده!

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
سروش الف

این چه طلسمی است که نتوان شکست؟!


سربریده خندیدن دارد؟!

عبدالملک نگاهی به سرخون آلود مصعب کرد که میان طبقی در مقابل او قرار داشت، نگاهی هم به آن تازه جوان عرب که بر سربریده می خندید!

چشمان عبدالملک از فرط خشم، از حدقه بیرون زده و آثار ناراحتی در چهره او نمایان بود ... اما بزودی دریافت این جوانک حکایتی دارد که مو بر تن انسان راست می کند . حکایت طلسمی که احدی را یارای شکستن آن نیست!

بشنوید:

 

تازه جوانی ز عرب هوشمند

گفت به عبدالملک از روی پند

زیر همین قبه و این بارگاه

پای همین مسند و این دستگاه

بر سپری چون سپر آسمان

غیرت خورشید، سری خون چکان

سر، که هزارش سر و افسر فدا

صاحب دستار رسول خدا

دیدم و دیدم که ز ابن زیاد

دیده چه ها دید که چشمم مباد

از پس چندی سر آن خیره سر

بد بر مختار به روی سپر

باز چو مصعب سر و سردار شد

دستخوش او سر مختار شد

وین سر مصعب بود ای نامدار

تا چه کند با تو سر روزگار

حیف که یک دیده بیدار نیست

هیچ کس از کار، خبردار نیست

نه فلک از گردش خود سیر شد

نه خم این طاق سرازیر شد

مات شدستم که در این بند و بست

این چه طلسمی است که نتوان شکست

 

 

منبع:میشکنم در شکن زلف یار اثر حسین سروقامت

ابتدای داستان"این چه طلسمی است که نتوان شکست؟!"

منبع اینترنتی:لینک

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش الف

خدای جبهه و بازار یکی است

خدای جبهه و بازار

 

نمیدونم عکس خواناست یا نه اگر نیست روی عکس کلیک کنید تا تصویر بزرگ تر و خواناتر رو مشاهده کنید!

 

آیت الله مصباح یزدی:باید باور داشته باشیم که خدای جبهه خدای بازار و اقتصاد هم هست

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سروش الف

اختلاف آخوند ها!


چقدر این دو آخوند با هم فرق دارند

بدون شرح!:

 

 

پی نوشت:شاید اون بده خدا در حال تقیه بوده اما... عکس معرکه است

اندر حکایت بعضی از روحانیون!از ... و ... و..... .

پینوشت:میگویند سید حسن تروریست است خب واقعا هم هست!اگر او تروریست است پس محمد و علی اولین تروریست های عالمند(نعوذ بالله و علیهما السلام)

 

 

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱
سروش الف

ایمان میدهد عمل،عمل میدهد ایمان

 چهارشنبه امتحان شیمی؛پس براتون به معادله تعادلی مینویسم:

 

ایمان ، عمل را می آفریند و این عمل است که ایمان را نیرومندتر می ‏سازد

همانند ریشه و برگ، این ریشه است که برگ‏ها را می رویاند و این برگ‏ها هستند که ریشه را غذا می دهند و نفس می دهند و رشد می دهند تا حدى که با مسدود شدن سوراخ‏هایشان، ریشه می خشکد.

کتاب رشد صفحه66

 

منبع:einsad.ir

 

 

بی ربط نوشت:چقدر دو تا پست قبلی تر جنجالی شد برای خودم!

شاید کلا صورت مساله رو پاک کردم:)


 

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سروش الف

هدف،وسیله را توجیه نمیکند!


"هدف،وسیله را توجیه نمیکند!"

جمله ی بالا از جملاتی است که هرکس که ادعایی دارد-یا به قول معلم دینی مان دکانی باز کرده!- این جمله را مدام تکرار میکند و بدان استناد میکند گویی خودش آنرا وارد زبان فارسی کرده،مثال بارزش خود من که همین الان همین طورم :(:)    (این شکلک اکتشاف من است!)

اما در ورطه عمل میبینیم همان مدعی ها اصلا با خلاف این جمله نافشان را بریده اند

اگر چند مثال را در ذهن خود مرور کنید شاید کمی با من هم عقیده شوید

مثلا با آقای ظریف و با اینکه رفتن با آمریکا مذاکره کردن و غیره مخالفیم خب اما یک سری میایند و میگویند اقا چرا ظریف نرفته جبهه؟!اگر از دور به این حرف گاه کنید میبینید چقدر حرف بی منطق است مگر معیار رفتن جبهه است پس باید از فردا یقه نصف علمای آنروز را بگیریم اصلا باید یقه ی شهید رجایی را هم بگیریم شهید باهنر را(البته اینها مثالند و نمیدونم واقعا رفتن یا نه اما فکر نکنم جبهه رفته باشن) اصلا خود آقا هم مسئول جبهه ها بودند که مرتب میرفتند و بعضی علما نظیر آقای جوادی آملی مسدولیت های تبلیغی و غیره داشتند که میرفتند و الا بنا نیست همه بروند جبهه که!بسیاری از علما وظیفه ی آنروزشان بدست گرفتن سلاح سربی نبوده و باید روی مسائلی نظیر اقتصاد اسلامی پس از انقلاب کار میکردند که شاید مثلا امثال شهید مطهری داشتند این کار را میکردند یا مثلا کسی مثل مرحوم عین صاد. خب این یک مثال

 

پینوشت:دوستانی که نظرات من رو در یکی از وبلاگ ها خونده باشن میدونن این پست و این مثال برای چی گذاشته شده

پینوشت2:این پست قدیمی تر است اما مثال آن که به آن اضافه شده جدید است پس با عرض معذرت تاریخ آنرا با دوباره نویسی بروز کردم

پی نوشت:مداد العلماء افضل من دما الشهداء   

"فیه تامل!"

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سروش الف

یه پست تقلیدی اما زیبا


هو الرحمن الرحیم

رهبرم درس انقلاب را به دنیای اسلام تدریس کرد...
هرچه گشتم شایسته تر نیافتم؛
حضرت مـاه
،
معلم جهان اسلام روزتان مبارک


یعنی می شه یه روز دور آقامون اینطور حلقه بزنیم ؟



http://sangarekhaki.blog.ir/

 

 

تذکر:این مطلب برای وبلاگ هایی که آدرس وبلاگ دوست عزیزمون "رفاقت به سبک شهید" را ندارند یا دنبال نمیکنند

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سروش الف

با این پست عاقلانه برخورد شود لطفا!


امروز با فامیل نشسته بودند و حرف میزدند زن عموی محترمه ما هم خاطره ای تعریف کرد:

میگفت یک روزی یک آقایی با ریش های بلند و جوگندمی آمد دانشگاه فلان(زن عموی من قبلای تو این دانشگاه کار اداری میکردن)ایشون نامه ای هم داشتند از فلان امام جمعه و گویا خر امام جمعه به تاخت میرفته!برای همین هم این حضرت آقا! بدون هیچ سختی کار گیرش میاد که هیچ!به سرعت چند ماه قراردادی میشه!(زن عموی من تا یک سال روز مزد بوده!یعنی هروقت نخواستن تف میکنن طرفو بیرون) این آقا سه سال حوزه هم رفته! تا اینجا همه ش مقدمه است

میگفت من در دوران کاریم آشغال تر از این ندیدم!با اینکه زن و دو بچه داشت ما هر وقت او را با زنی میدیدیم و راحت تر از راحت میومد میگفت:دیشب با "الف" بودم و پریشب با "ب" و... . و هر جا هم کارش گیر میکرد میگفت من از حوزه اومدم و فلان و بیسار!

 

دوستان داستان بالا فقط یک شاهد دارد و اصلا تایید نمیشه و فقط یک نمونه بود!ضمنا من خدا رو شکر میکنم و غبطه میخورنم به زن عمو چون آدم وقتی این ها رو میبینه از اسلام زده میشه آخوند ها که پیشکش! اما این زن عموی ما نماز اول وقتش ترک نمیشود! با اینکه ایشون به خاطر استفاده از چنگال و تلویزیون! توسط شوهر قبلیشون که از قضا آخوند هم بوده کتک خورده و... و البته منم دل خوشی از بعضی معلم دینی ها ندارم!

 

پی نوشت مهمتر از متن!:مهمتر از این داستان عبرت از این داستانه!اینکه دوستان مذهبی بدونند ما در جامعه ای داریم نفس میکشیم که نفاق داره از سرو کولش میره بالا!فعلا ما ها هر چی کار کنیم داریم آب تو سبد سوراخ سوراخ میریزیم!پس برای دفع شر از این جامعه باید اول خودمون رو درست کنیم که نظیر ین آقا نشیم!ثانیا باید شمشیر دو دم داشته باشیم!که یک دم نفاق رو از بین ببره یک دم جهل رو!

کل حرف همین پینوشت بود حتما بخونیدش

 

 

بعدا نوشت:یکی از دوستان به این مطلب امتیاز منفی دادن ایرادی نیست فقط ممنون میشم نظرشون رو هم بگن

 

۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
سروش الف