اولا شب های عزیز قدر را بر شما تبریک میگویم پیشنهاد بسیار بسیار ویژه ی من برای وقت هایی که میخواهید مناجات کنید خصوصا این شبهای عزیزمناجات مسجد کوفه امیرالمومنین هست!
ثانیا:
گفتم که یکی از آسیب های تفکر اسلامی همان بی ارزش تلقی کردن عمل است حالا،باید توجه داشت که یکی از گروه هایی که باعث رواج این فکر شدند بنی امیه بودند!بنی امیه برای اینکه اعمال فاسدشان و فسق و فجورشان مردم را برانگیخته نکند،گفتند اساس ایمان است و چون قدرت و ثروت هم داشتند و نیز عالم نماهایی را هم به اصطلاح خریدند! توانستند این فکر را در جامعه تقویت کنند که اساس ایمان است و اگر ایمان درست شد عمل مهم نیست علم کلام میگوید : فرقه ای هم به نام "مُرجِئه" در قرن دوم هجری ایجاد شد که همین عقیده را داشت و از قضا مورد حمایت بنی امیه قرار گرفت خب آیا واقعا ایمان اصل است؟!از یک دیدگاه بله ایمان اصل است!از معصوم پرسیدند ایمان چیست؟فرمود:"الایمان معرفه باجنان و اقرار باللسان و عمل بالارکان"یعنی ایمان اعتقاد قلبی اقرار به زبان و عمل با اعضا را شامل میشود!اگر امروز به شیعه نگاه منید درست مثل مرجئه های سنی و درست عکس حدیثی که آورده شد فکر میکند و فکر مرجئه پیدا کرده است!میگوییم یک یاعلی بگو یا یک جلسه بیا عزاداری کن یعنی انتسابت را به حضرات معصومین محکم کن!حالا دیگر کارت درست شده!اساسا فلسفه شهادت امام شهیدمان،حسین علیه السلام،زنده کردن عمل اسلامی بود،اشهد انک قد اقمت الصلوه و اتیت الزکاه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت فی الله حق جهاده یک وقت در همان قرون اولیه اسلام یک شیعه و یک مرجی با هم جدال میکردند و مرجی میگفت عمل مهم نیست و اساس عقیده و ایمان است و شیعه میگفت عمل از ایمان منفک نمیشود بنا شد از اولین کسی که از سر کوچه بگذرد بپرسند و حرفش را قبول کنند از قضا اولین نفر یک موسیقیدان(به تعبیر خودمان یک هنرپیشه)بود و مرجی گفت الان است که به نفع من حکم دهد جریان را برایش گفتند و او هم حرف جالبی را گفت:"از سر تا کمرم شیعه و از کمر به پایین مرجی هستم!" یعنی در فکر شیعه و در عمل مرجی هستم!
وی به حال ملتی که بگوید بهشت را به بها نمیدهد به بهانه میدهند! در حالی که علی از بهشت تعبیر ""ثمن"" میکند
مدینه هم مسلمان داشت هم مسیحی و هم یهودی روزی مسلمانان گفتند حالا که ما ماسلمانیم هرکار کنیم اشکال ندارد و ما ممتاز هستیم مسیحی ها گفتند خیر ما اینچنین هستیم و یهودی ها هم طبق معمول! همین حرف را میزدند ببینید قرآن چگونه جواب میگوید:"لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ "میگوید خدا با کسی قوم و خویش نیست و جریان نه آنطوری است که شما مسلمان میگویید و نه آن طور که آن دو گروه میگویند بلکه خداوند هرکس که عهمل بدی از او سر زند کیفر میکند
سربریده خندیدن دارد؟!
عبدالملک نگاهی به سرخون آلود مصعب کرد که میان طبقی در مقابل او قرار داشت، نگاهی هم به آن تازه جوان عرب که بر سربریده می خندید!
چشمان عبدالملک از فرط خشم، از حدقه بیرون زده و آثار ناراحتی در چهره او نمایان بود ... اما بزودی دریافت این جوانک حکایتی دارد که مو بر تن انسان راست می کند . حکایت طلسمی که احدی را یارای شکستن آن نیست!
بشنوید:
تازه جوانی ز عرب هوشمند
گفت به عبدالملک از روی پند
زیر همین قبه و این بارگاه
پای همین مسند و این دستگاه
بر سپری چون سپر آسمان
غیرت خورشید، سری خون چکان
سر، که هزارش سر و افسر فدا
صاحب دستار رسول خدا
دیدم و دیدم که ز ابن زیاد
دیده چه ها دید که چشمم مباد
از پس چندی سر آن خیره سر
بد بر مختار به روی سپر
باز چو مصعب سر و سردار شد
دستخوش او سر مختار شد
وین سر مصعب بود ای نامدار
تا چه کند با تو سر روزگار
حیف که یک دیده بیدار نیست
هیچ کس از کار، خبردار نیست
نه فلک از گردش خود سیر شد
نه خم این طاق سرازیر شد
مات شدستم که در این بند و بست
این چه طلسمی است که نتوان شکست
منبع:میشکنم در شکن زلف یار اثر حسین سروقامت
ابتدای داستان"این چه طلسمی است که نتوان شکست؟!"
منبع اینترنتی:لینک
معاویه - عمروعاص +
-عمروعاص! به نظرت چه کسی میتونه شام رو واقعا اداره کنه!
+خب معلومه خلیفه الله!معاویه بن ابی سفیان
-دری وری نگو!راستش رو بگو
+مظورت حسین بن علی ه؟
-حسین که برای تمام ممالک است!منظورم شام است!
+علی اکبر را میگویی!!!
السلام علی علی بن الحسین
عید همگی مبارک
پسرم تو نور عینی
پادشاه عالمینی
اما یادت باشه مادر
بلاگردون حسینی
این اعیاد بر شما مبارک باشه
عید آزادگی
عید جوانمردی
و عید استقامت