ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام رضا علیه السلام» ثبت شده است

در فراق شه طوس


مذهبی شدم و سربند یا فاطمه بستم!

نماز میخوانم و روزه میگیرم و در میان حرف هایم

برای قرآن و عترت ارزشی قائلم

اما...

گاهی مذهبی ها هم عاشق میشوند

عاشق چشم هایی که از زیر خروار ها خاک

از 1000 کیلومتری هم برق میزند!

دوستانم پیش شما میآیند تا صد ها مرحله بالاتر بروند

اما من وقتی پیش تو میآیم دست رد به سینه ام میزنی

حتی اجازه آمدن هو به زور میدهی!

آن هم نه برای بالا آمدن برای برگشتن به همان مسیر اولیه !!

اگر اشتباهی رخ داده و من اشتباهی سر از مضجع تو درآوردم

و اگر جز این است که مرا جز برای پیروی از شما

و محبت شما نیافریده اند!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش الف

به لطف خویش امام رئوف میخردم

ان شا الله تا سه جهار روز دیگه عازم حرم رضوی هستم!

خواستم دلتون بسووووووزه!

هرچند نزدیکی مادی بر نزدیکی معنوی به امام هیچ و ناچیزه!

اما خیلی ها برای همین نزدیکی مادی و قرب جسمی هم سر و دست میشکوندند

مثال بارزش مرحوم امام بود

از شما چه پنهون امسال واقعا خیلی گندکاری کردم!

سالهای پیش باز آدم نسبتا خوبی بودم میرفتم

اما فکر کنم امسال نیم نگاهی هم از ما دریغ...

نه چرا دریغ کنند؟!

کمشون که نمیاد!!!

به هرحال من بیشتر از شما به دعا احتیج دارم پس هی نگید التماس دعا هااااا!

همه رو دعا میکنم بالاخص اونایی که التماس دعا میگند!

به اسم میگم دونه به دونه ان شا الله!

استادمون میگفت اگه دیدی حال زیارت نداری زائر ها رو نگاه کن!

خیلی حرف بود برای من!

احتمالا تا بعد زیارت وبلاگ سوت و کور خواهد بود!

مثل شب های طوس!

دعا کنید برام

والسلام

 

 

پی نوشت:طرف زنگ میزنه وزارت اطلاعات میگه طوطیم گم شده! ماموره میگه خب به ما چه؟! طرف میگه خواستم بگم هرچی راجع به نظام مقدس جمهوری اسلامی گفت اعتقادات شخصی خوشه!!!

پی نوشت:این شعر علی فانی رو خیلی دوست دارم که میگه:

مگو که بی خردم هیچکس نمی خردم

کرامت تو به بالای دست می بردم

اگر جدا کنی از خود مرا، کم از صفرم

و گر کنار تو باشم فزون تر از عددم

گدایی درت از خلق، بی نیازم کرد

که در سؤال کسی جز تو را صدا نزدم

هزار بار شدم غافل از تو دیدم باز

فزونی کرمت سوی این حرم کشدم

زکثرت کرمت ای رئوف اهل البیت

خجالتی که کشیدم هماره می کُشدم

زهی کرامت و لطفت که دعوتم کردی

بجای آنکه گذاری به سینه دست ردم

مرا میان سگان درت پناه بده

و گر نه گرگ گنه حمله کرده می دردم

بهای یک ثمن بخس هم ندارم لیک

به لطف خویش امام رئوف می خردم

مرا به گلبن عشقش پناه داد رضا

اگر چه نیست به جز مشت خار در سبدم

نهاده ام به روی خویش نام «میثم» را

بهانه ایست قبولم کند، اگر چه بدم

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سروش الف

از هر دری سخنی!


خدایا!همچنان که نمی پسندی برای من ستم دیدگی را،مرا از اینکه ستم کنم نیز در امان بدار!

(دعای چهاردهم صحیفه)

 

 

راستی دیروز رفته بودم فیلم ایستاده در غبار!

البته بیشتر مستند بود و کلی مسخره کردیم!

اما انصافا من دوست داشتم یعنی ارزش دیدن داره

حتی شاید برای دو سه بار!

 

ضمنا تدبیر انسانی کردیم که ان شا الله سری به اینجا بزنیم:

 

دعا کنید امام رئوف ازم متنفر نباشه!

که البته بدکاران هم به رافت خدای امام رئوف امیدوارند!

 

المنه لله که در میکده باز است/زان رو که مرا بر در او روی نیاز است

رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم/با دوست بگوییم که او محرم راز است

شرح شکن زلف خم اندر خم جانان/کوته نتوان کرد که این قصه دراز است

بر دوخته ام دیده چو باز از همه عالم/تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است

 

 

 

 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سروش الف

قاتل 60 شیعه!

زان یار دلنوازم شکریست یا شکایت       گر نکته دانی بشنو تو این حکایت!

تذکر: مطلب نقل به مضمون شده است حتی حدیث امام علیه السلام!


از یاران امام رضا علیه السلام نقل میکند روزی با یکی از یاران هارون الرشید معامله ای کردم عصر به خانه او رفتم تا حساب و کتاب کنیم ماه مبارک بود! برای من میوه ها و طعام های فراوان برای پذیرایی آورد به او گفتم مگر روزه نیستی؟! گفت:نه،چرا روزه بگیرم؟! و بعد داستانی شگفت نقل کرد گفت روزی هارون الرشید به من گفت چقدر برای اطاعت امر من حاضری؟من نیز گفتم خودم،مالم،خانواده ام و همه چیزم فدای تو! بار دیگر پرسید و من همان ها را گفتم بار دیگری هم پرسید که جوابی جز ان نشنید! سپس به من گفت با این غلام برو و هرچه گفت انجام بده! و شمشیری هم به من داد.سپس با غلام ب خانه ای رفتیم که در آن 20 علوی و شیعه بودند غلام به من گفت همه را بکش و سر ها را درون چاه بیانداز! چنین کردم به خانه دیگری رفتیم و آنجا هم 20 شیعه را کشتم سپس به خانه دیگری رفتم 19 نفر را کشتم هنگام کشتن 60 مین نفر به من گفت روز قیامت جواب جد ما(پیامبر)را چه میدهی؟! من بر خود لرزیدم اما مانع نشد تا او را بکشم پس همه 60 تن را کشتم و سرشان را در چاه انداختم حالا روزه چون منی به چه میارزد.آن یار امام رضا علیه السلام میگوید به نزد امام رفتم و شرح ما وقع کردم آن گاه امام فرمود:"گناه اینکه او ناامید شده است از اینکه 60 تن از شیعیان ما را کشته است بیشتر است!"

 

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سروش الف