امروز واقعه ای بزرگ اتفاق افتاده!
به مناسبت این اتفاق بزرگ(رفتن باطل!) مطلبی میگذارم که از کانال چشمه جاری(کانال مرحوم عین.صاد)گرفته شده دوستان اگر خواستند در ادامه مطلب دنبال کنند
سالروز فرار شاه ملعون رو تبریک میگم!
بارها گفتهام: باطل خود از بین مىرود؛ زیرا آنچه از مسیر بیرون آمد و ارابهاى که از جاده خارج شد، خودش، خودش را نابود مىکند. باطل رفتنى است، زاهق است، ولى رفتن باطل با آمدن حق و بر جا ماندن آن برابر نیست.
اگر باطل برود یا باطلى بر جا مىماند که سازمان یافته است یا حقى که طرحى در دست داشته باشد و نیازهایش را تأمین کرده باشد وگرنه گرفتار و درگیر مىشود و کسى که گرفتار است، بازیچه آنهایى خواهد شد که دو دستشان آزاد است و مىتوانند بزرگترین خرابکارىها را داشته باشند.
رفتن باطل یک ضرورت است و ما باید آن را شتاب بدهیم.
و آوردن حق رسالت است و این رسالت زمینه مىخواهد.
«انقلاب فرهنگى» زمینه ساز این رسالت انقلابى است.
این وظیفه ماست و این تکلیف ماست که امام و جلودار زمان باشیم و جلوتر از سنتها و مرصادها و عذاب خدا، در برابر اینها(طاغوت ها) بایستیم و زمین را بر اینها تنگ کنیم و زمینه را از اینها بگیریم.
مهرههایى بسازیم و در آنها نفوذ کنیم و آنها را از داخل منهدم نماییم و حرکتها را شتاب بدهیم.
این وظیفه ماست. اگر به این وظیفه گردن ننهادیم و یا تنها ماندیم و چون نوح پس از آن همه فریاد و چون موسى پس از آن همه آیات به غربت نشستیم و کسى یارمان نشد، باز باطل ادامه نمىیابد، که رفتن آن یک ضرورت است. یک حتمیّت است.
در جهان قانونمند و در راه، این ارابه طغیانگر که از راه بیرون زده گرفتار درّهها و کوهها خواهد شد و به دریاها خواهد نشست.
باطل رفتنى است؛ «انَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» و این مسألهاى نیست که ما به آن افتخار کنیم. کار ما آوردن حق است و تحقق بخشیدن به آن و این کارى است که رسالت ماست و این رسالتى است که باید پیش از رفتن باطل آن را بیاوریم، که «جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِلُ».
و اگر ما این رسالت را نیاوردیم و این بار امانت را نگذاشتیم، خودمان یک باطل خواهیم شد که رفتنمان یک ضرورت است.
عذاب و رنجمان در کمین است و تازیانههاى دردمان بر سر و زنجیر گرفتاریمان بر پا.
آوردن حق زمینه مىخواهد.
این رسالت، روشنگرى مىخواهد، بیّنات مىخواهد، که نظام تربیتى اسلام اینها را عهدهدار است.