مذهبی شدم و سربند یا فاطمه بستم!

نماز میخوانم و روزه میگیرم و در میان حرف هایم

برای قرآن و عترت ارزشی قائلم

اما...

گاهی مذهبی ها هم عاشق میشوند

عاشق چشم هایی که از زیر خروار ها خاک

از 1000 کیلومتری هم برق میزند!

دوستانم پیش شما میآیند تا صد ها مرحله بالاتر بروند

اما من وقتی پیش تو میآیم دست رد به سینه ام میزنی

حتی اجازه آمدن هو به زور میدهی!

آن هم نه برای بالا آمدن برای برگشتن به همان مسیر اولیه !!

اگر اشتباهی رخ داده و من اشتباهی سر از مضجع تو درآوردم

و اگر جز این است که مرا جز برای پیروی از شما

و محبت شما نیافریده اند!