مخففت هم کنند ماه میشوی!
محمد ابراهیم همت
پائیز سال شصت و یک بود. بار دیگر به
همراه ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شدیم. این بار نقل همه مجالس توسل ابراهیم به
حضرت زهرا(س) بود. هر جا میرفتیم حرف از ابراهیم بود.خیلی از بچهها داستانها و حماسه
آفرینیهای او را در عملیاتها تعریف میکردند. همه آنها با توسل به حضرت صدیقه
طاهره(س) انجام شده بود.به منطقه سومار رفتیم. به هر سنگری سر
میزدیم، از ابراهیم میخواستند که برای آنها مداحی کند و از حضرت زهرا(س)
بخواند.شب بود. ابراهیم در جمع بچههای یکی
از گردانها شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس
گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و
صدایش را تقلید کردند. آنها چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد.ابراهیم عصبانی شد و گفت: من مهم
نیستم، اینها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمیکنم!هر چه میگفتم: حرف بچهها رو به دل
نگیر، آقا ابراهیم تو کار خودت رو بکن، اما فایدهای نداشت. آخر شب برگشتیم مقر،
دوباره قسم خورد که: دیگر مداحی نمیکنم!ساعت یک نیمه شب بود. خسته و کوفته
خوابیدم. قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان میدهد. چشمانم را به سختی
باز کردم. چهره نورانی ابراهیم بالای سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو، الان موقع
اذانه.من هم بلند شدم. با خودم گفتم: این
بابا انگار نمیدونه خستگی یعنی چی!؟ البته میدانستم که او هر ساعتی بخوابد، قبل
از اذان بیدار میشود و مشغول نماز.ابراهیم بچههای دیگر را هم صدا زد.
بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح را برپا کرد. بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم
شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحی حضرت زهرا(س)!!اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همهی
بچهها را جاری کرد. من هم که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیشتر
تعجب کردم، ولی چیزی نگفتم.بعد از خوردن صبحانه به همراه بچهها
به سمت سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر کارهای عجیب او بودم. ابراهیم نگاه معنی
داری به من کرد و گفت: میخواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه
خواندم؟!گفتم: خوب آره، شما دیشب قسم خوردی
که... پرید تو حرفم و گفت: چیزی که میگویم تا زندهام جایی نقل نکن.
بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب خواب به چشمم نمیآمد. اما نیمههای شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره(س) تشریف آوردند و گفتند:
نگو نمیخوانم، ما تو را دوست داریم
هر کس گفت بخوان تو هم بخوان
دیگر گریه امان صحبت کردن به او نمیداد. ابراهیم بعد از آن به مداحی کردن ادامه داد.
منبع:کتاب: سلام بر ابراهیم
به قفس "شیر" ها نزدیک شدیم "گربه" ای مغرورانه راه میرفت
"شیر" تا نعره کوچکی کشید مراقبش! سوت کشید
من که فکر نمیکردم نعره های شیر! با سوت سوتک جوانکی خفه شود!
"گربه" همچنان مغرورانه راه میرفت
بیانات رهبری درباره "مساله غدیر" (دو تا پاراگراف است فقط!)
غدیر 84 در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه السلام
منبع اصلی:http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3328
متن زیر از علی رهبر است(نقل به مضمون) نشر این مثال تنها با نشر نام"علی رهبر" جایز است(برای رعایت امانت)
***
ما دو نوع پنچری داریم نوع اول:از بیرون یه میخ میره داخل لاستیک خب همه جاده ها که میخ نداره البته اینجا لاستیک ها هم فرق داره نو تر ها مقاوم تر بود
نوع دوم:ربطی به بیرون نداره رینگ دوچرخه ما برآمدگی هایی دارد زیر لاستیک و این رو هی پنچرمیکند و اگر پنچری آن را بگیریم باز پنچر میشود
توضیح مثال در این لینک:http://alirahbar.ir/fa/masal/22
پست زیر نیازمند اصلاحات!(ان شا الله بعدا):
دو تا حرف کوچیک: انتظار داشتم دوستان درباره مثال نظراتشون رو بگن چون واقعا برای من جای سواله چرا "مثال" جایگاه ویژه ای در کتاب خدا داره درحالی که ما در ریاضیات اصلا مثال رو داخل آدم نمیشناسیم!حالا دوستان ممنون می شوم نظر بدهند
و مقدمه دوم بخشی از مثال ها رو (حدوددا اکثریت)از کانال آقای علی رهبر بر میدارم(که اگر اینطور باشه تو متن مثال میگم) که ایشون فرمودن استفاده از این مثال ها فقط با ذکر نام ایشون جایز هست دوستان اگر میخواهند در بحث ها استفاده کنند یا احیانا جایی نشر بدهند حتما علی رهبر رو ذکر بکنند (علی اش هم مهمه چون برادر ایشون ،حبیب الله رهبر، هم در اصفهان مشهور و صاحب نظر هستند) ضمنا این اصلا نشانه تکبر،خست،غرور و ... حجه الاسلام علی رهبر نیست وقتی کسی پیغام میده به مرحوم اقای بهجت و سوالش رو میپرسه و میگه من از اصفهانم ایشون پاسخ میدند: شما کسی مثل آقای رهبر رو دارید و از ما سوال میپرسید؟!.بلکه احتمالا دلایل دیگری دارد دارد که ممکن است یکی از انها ترویج سنت حسنه رعایت امانت باشد حالا از ایشون ان شا الله بعدا میگم اما شما میتونید عضو کانال ایشون(همراه رهبر) بشید و نظریات ایشون رو بشنوید و ببینید و شرح زندگی شون رو هم در قسمت هایی از کانال مطالعه کنید
https://telegram.me/hamrahrahbar1
درباره تغییر نام وبلاگ:
بی تعارف جو گیر شدم!
دیوان امام رو باز میکردم خوردم به این رباعی:
"تا منصوری لاف انالحق بزنی
نایده جمال دوست غوغا فکنی
دک کن جبل خودی خود چون موسی
تا جلوه کند جمال او بی ازلی"
دیدم مشکل در "انا" است نه در "الحق" پس من رو در او حل کردم!
به هر حال دوستان منتظر نظر شما هم هستم شاید بخوام کلا از حق بیام بیرون!اسم قشنگ سراغ دارین بفرمایید
این روز ها در چند محور با دشمن درونی روبرو شدیم
متاسفانه دشمن از ضعف ما استفاده کرد اکنون دست و پا و چشم و زبان در اختیار اوست
بدتر از همه محاصره سنگین فکر و نیت من است که متاسفانه راه رسیدن کمک به قلب و دست و پا را بسته است!
درباره قلب هم!
تبلیغات را زیاد کرده که اشغال شده؛اما من همین جا تکذیب میکنم!
قلب هنوز در اختیار من است.هر چند قلب بدون دست و پا فایده ای ندارد و به زودی سقوط خواهد کرد
فرمانده مقاومت قلب میگوید:"اگر دست و پا سقوط کرد نگران نباشید پس میگریم!مواظب باشید قلبتان سقوط نکند!"
آتش چنگ حتی به پس کوچه های عشق هم رسیده!
موشک های 9 سانتی متری در کوچه ها(رگ ها)ی 6 سانتی متری!!
ناو های شیطان هم در خلیج فارسی ما پهلو گرفته اند!
و از بین یدی و یمین و شمال و خلف ما نخود میریزد.
اوضاع بدجور به هم ریخته
اما امام میگوید:"سنگر ها را نگه دارید"
فرمانده دیگری با صدای رسا میگوید:"ما عاقلانه فکر میکنیم اما عاشقانه عمل میکنیم"
چه زیبا گفتی آقا:"یک عادتی هم در بعضی پیدا شده است که همینطور مدام تکرار میکنند «تندروها،
تندروها»؛ خب بله، تندرَوی و کندرَوی -طرف افراط و تفریط- هر دو بد است، این معلوم
است امّا [اینکه] تندروی چیست، کندروی چیست، خطّ میانه کدام است، چیزهای خیلی واضح
و روشنی نیست، جزو مسائل بیّن نیست، تبیین لازم دارد... بعضی وقتی میگویند تندروی،
جریان حزباللّهی و مؤمن مورد نظرشان است؛ نه، جریان مؤمن را، جریان انقلابی را،
جوانان حزباللّهی را متّهم نکنید به تندروی؛ اینها همان کسانی هستند که با همهی
وجود، با همهی اخلاص در میدان حاضرند، آنجایی هم که دفاع از مرزها لازم باشد، دفاع
از هویّت ملّی لازم باشد، مسئلهی جان دادن و خون دادن مطرح باشد، همینها هستند که
به میدان میآیند.»
یا آنگاه که گفتی:"من توصیه میکنم، نصیحت میکنم به همهی افرادی که جایگاهی دارند برای حرف زدن و میتوانند حرف بزنند، سعی نکنند اصالتهای کشور را، بنیانهای اساسی انقلاب را تضعیف کنند؛ تا کسی از اصالتها گفت، فوراً نگویند ایشان دارد تندروی میکند یا افراطیگری میکند، یا چه میکند، یا جناحیگری حرف [میزند]؛ نه، اینجوری نیست. اصالتها را تخطئه نکنند، تهمت افراطیگری نزنند؛ بیّنات انقلاب را انکار نکنند؛ بیّناتی در انقلاب هست؛ واضحاتی، محکماتی در انقلاب هست."
متن کامل گزارش که از گزیده های بیانات رهبری در این باره است رو در ادامه مطلب یا لینک زیر بخوانید
صوت کاملش هم در این لینک هست
http://farsi.khamenei.ir/audio-content?id=32151