دل عالم هوایی و دل عاشق هوایی تر

یه دنیا کربلایی و حسین ها کربلایی تر

شکوه مردها پیداست ولی تو رزم پیداتر

علمدار ها همه زیبا اند ولی بی دست زیباتر

"مجنون اگر افسانه بود تو در مجنون شدی مجنون"

"قاسم صرافان"


 گیلاس، خنک، عینهو یک تکه یخ. انگار گنج پیدا کرده باشیم توی این گرما. از راه نرسیده، می گوید می خواین از مهمونتون پذیرایی کنین ؟ می گویم چشمت به این کمپوتا افتاده ؟ اینا صاحاب دارن. نداشته باشن هم خودمون بلدیم چی کارشون کنیم. چند دقیقه می نشیند. تحویلش نمی گیریم، می رود. علی که می آید تو، عرق از سرو رویش می بارد. یک کمپوت می دهم دستش. می گویم یه نفر اومده بود، لاغر مردنی. کمپوت می خواست بهش ندادیم. خیلی پرو بود. می گوید همین که الآن از اینجا رفت بیرون ؟ یه دست هم نداشت ؟ می گویم آره ؛می گوید خاک! حاج حسین بود.
منبع: هفته نامه پرتو 2/12/1391 ص 8