ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم

نیمه شعبان مضحک!

بنده ی خدایی را دیدم که عاشق سینه چاک کسی بود ومیان جمعیت عشاق دستش را گرفته بود و میکشید تا ببوسد کسی فریاد زد:هوووی چه جور عاشقی هستی؟! دستش را از کتفش کندی!عاشق واله جواب داد:"به جهنم! من میخواهم دستش را ببوسم چه کار به این چیز ها دارم!!!"

بگذریم...
حکایت بعضی هاست که نیمه شعبان را با عشق دنبال میکنند و از تولد گرفتن ها و نذری ها دریغ نمیکنند از پخش نوای گرم فلانی و فلانی خسته نمیشوند و هی اشک میریزند در فراق یار و میخوانند شعر حافظ را:"ای غایب از نظر به خدا میسپارمت..."
اما خب,امام زمان  اگر بنا بود با صرف این اشک ها و با این نواها و با این نذری ها و با این کار ها بیاید که 1100 سال پیش میامد که این همه فقیه و عالم و عارف و مردم عادی سالهاست برایش فقط این کار ها را کرده اند و نیامده و این یعنی این کار ها گره را باز نمیکند حاجی!
از این هم بگذریم...
در فضای دانشگاه بودم که جایی نوشته بودند:"روزی می آید که با یک گل بهار میشود"عجب تفکر غلطی! دوستی به من گفت پس چرا نمیآید تا بهار شود و سخت سکوت کردم از سیاست های فرهنگی یک لنگ به هوای دانشگاه صنعتی اصفهان که واقعا اگر بناست با همین یک نفر بهار شود خب چرا نمیآید این چه جور امام زمان مهربانی است!!
از این هم بگذریم...
نیمه شعبان است و پیرمرد های مسجد دور هم جمعند دعا میخوانند دعای فرج را! دخترکی 9 ساله از من پرسید آقا پسر! 1100 سال دعای فرج خوانده اید چیزی نشد چه چیز را میخوانی و به چه کس امیدداری؟ درماندم! به همین سادگی! او را پیش پیش نماز بردم و گفتم سوالت را دوباره بپرس سوالش را پرسید پیش نماز جواب داد خب خودمان کوتاهی کردیم ور نه اماممان مهربان است دخترک پرسید یعنی چه مهربان است؟!! خب ما چه کوتاهی کردیم؟ پیش نماز گفت:عزیزم حجاب!  و دخترک رفت تا عمری را به حفظ  حجاب و خواندن مدام دعای فرج بگذراند تا شاید برسد آن امام مهربان! 
و پیرمران همه گفتند:" به به !حاج آقای عادلی مثل شما ندیده بودیم!"
و آن دخترک رفت؛اما همچنان برای من سوال است که چرا واقعا هیچ اتفاقی نیافتاده! ما که 1100 سال است همین کار ها را میکنیم یعنی باید تعقیبات نمازمان عوض شود؟ یا باید دعاهایمان عوض شود یا شاید هم باید طرز وضو گرفتن عوش شود تا بیاید یا شاید هم گریه هایمان به اندازه کافی نیست؟!
بگذریم از اینها...
جمعه ها پخش مناظره سیاسی در مهمانی خانوادگی:
بزرگ فامیل:فلانی این ها همه شان سر و ته یک کرباس اند از اول به دروغ سیاست را به اسلام بسته اند و این ها را گفتند تا قدرت و حکومت را به دست بگیرند و الا همه میدانند که اسلام در طهارت مستراح است!و در شکیات نماز! 
یاد جمله ای میافتم از بزرگی که میگفت: شاید شما خودت را از سیاست بکشی کنار اما حواست باشد که هر سیاست غلطی یک بلای اجتماعی به همراه دارد و بدان که این بالایا دیگر فقط مختص سیاسیون نیست گریبان تو را هم میگیرد حالا هی زجه بزن که آقای من سیاسی نبودم به من چه ربطی دارد؟!
و یک رهبری در یک جای دنیا میگفت روزی:
بار ها گفته ام در قضایای تاریخ اسلام چیزی که امام حسن مجتبی را شکست داد نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود
و من مینویسم دوباره زیر عکس آن شهید زنده:



عمامه ات را با چفیه و سلاحت میپسندم!


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سروش الف

نام بیماری: .... فکری و کلامی

سلام

گاهی وقت ها فکر میکنم دارم از حرف لبریز میشوم

و مثل مجنونی که الان است با رهگذر خیابان هم درددل کنم و حرف بزنم

اما تا به وبلاگ (مکانی برای ریختن بیرون درون!)می آیم و شروع به لمس دکمه های keyboard میکنم

اصلا کلا فراموش میکنم چه میخواهم بگویم

اصلا گویی سال هاست حرفی ندارم و چیزی ننوشته ام و نگفته ام

برای این بیماری اسم هم گذاشته ام البته اسم قشنگی نیست؛ نمیگویم:)

شما هم برایش اسم بگذارید به صلاحدید خودتان!احتمالا دچارش میشوید یا شده اید

عین همین بیماری را برای فکر کردن دارم گاهی میخواهم ساعت ها فکر کنم

اما تا میخواهم پشت دستگاه تفکر بنشینم تا با آن از معلومات به مجهولات برسم

گویا ماده اولیه ای در کار نیست!

به ناچار مجبورم سرم را گرم چیزی کنم تا از عذاب آن بیماری در امان باشم

به قول بیکن برخی مثل کرم ابریشم هستند برخی مثل مورچه و برخی مثل زنبور

مورچه آن کسی است که فقط معلومات را مثل مورچه جمع میکند اما هیچ گاه به سراغ این نماید که خودش تفکر کند کانه یک هارد با ظرفیت زیاد!

برخی هم مثل کرم ابریشمند که ماده اولیه ای ندارند و فقط میخواهند با داشته های کم خودشان تفکر کنند این ها هم مثل کرم به خود میتنند و خود را از بین میبرند و به اصطلاح خود خوری میکنند(البته در اصل کرم این کار را نمیکند اما خودتان مرحوم بیکن را ببخشید:دی)

برخی هم مثل زنبور هستند به همان نسبت که مواد اولیه استعمال میکنند همان میزان تولید میکنند و از سرمایه فکر و عقل بهره میبرند و جامعه را بهره مند میکنند

به گمانم در دسته بندی آقای بیکن من هم مثل کرم هستم

مالامال سخن هستیم اما نمیتوانیم حرف بزنیم

ماشین تفکر داریم ولی نمیتوانیم فکر کنیم 



۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سروش الف

فرق قیاس و اجتهاد در چیست؟(پاسخ عمومی)

قیاس چیست؟
اجتهاد چیست؟
رابطه این دو باهم چیست؟
بعضی ها قیاس را تعقل میدانند و واقعا برایشان سوال است که چرا "اول من قاس ابلیس"؟ و چرا در روایات امام صادق علیه السلام اینقدر از قیاس مذمت شده است و چرا مثلا قیاس ابوحنفیه جزء مسائل اساسی اختلاف نظر او با امام صادق است؟ آیا اینکه ما بگوییم پیامبر اکرم در فلان شرایط چنین کاری کرد پس من هم در این شرایط این کار را میکنم قیاس است یا اجتهاد؟!
روی این مبنا تا استدلالی میکنی نظیر این ها فورا یک عده میگویند قیاس نکن! 
فرق بین قیاس و تعقل(اجتهاد) چیست؟
چرا شیعه منابع تحقیق فقه را قرآن،سنت،اجماع و عقل میداند اما سنی ها قرآن،سنت،اجماع و قیاس را منابع میدانند فرق بین اجتهاد و قیاس در چیست؟
بگذارید مثالی بزنم از قیاس(روایت نقل به مضمون است)
امام صادق از ابوحنفیه پرسید:شنیده ام قیاس میکنی پاسخ داد:بله یابن رسول الله امام فرمود بگو ببینم نماز بالاتر است یا روزه؟ ابوحنفیه پاسخ داد:خب نماز چون نماز را در هر شرایطی باید خواند ولی روزه را میتوان به خاطر بیماری ترک کرد و قضایش را گرفت امام فرمودند:پس چطور است که خانم ها در فلان شرایط نماز و روزه را نمیخوانند ولی نماز قضا ندارد اما روزه را باید قضا کنند؟! اگر آنطور استدلال کردی چرا اینطورش را نمیبینی؟!
اما اجتهاد چیست؟
پس اجتهاد در چیست؟
آیا اینطور نیست که در مسائل روزمره مان مجبور هستیم قیاس کنیم؟
منتاظر پاسخ هستم
ادامه دارد....-ان شاءالله-
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش الف

تشکل انحصار طلب

حرفا تو انگار واسه ما ها نه،واسه یه ملت دیگه نوشتی

وای ببین چه خبره جهنم،دین اگه حرفای توهه بهشـتی


چقدر گروه های سیاسی این انتخابات انحصار طلبند؟



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش الف

انتخابات 96(قسمت 2)

مقدمه:این شا الله میخواهم در انتخابات پیش رو مصداقی تر و عینی تر وارد عرصه بشوم

و بیشتر مطالب رو با اسم منتشر کنم

طی اعلام وزارت کشور شش نامزد تایید صلایت شدند برای حضور در انتخابات:


حسن روحانی:رئیس دولت یازدهم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، نماینده دوره‌های سوم تا پنجم مجلس خبرگان رهبری، نماینده دوره‌های اول تا پنجم مجلس شورای اسلامی (نایب‌رئیس مجالس چهارم و پنجم)، دبیر شورای عالی امنیت ملی در دولت‌های هاشمی‌رفسنجانی و خاتمی، رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام (۷۱ تا ۹۲)


سید مصطفی میرسلیم:عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، سرپرست نهاد ریاست‌جمهوری و مشاور عالی رئیس‌جمهور در دوره آیت‌الله خامنه‌ای، وزیر ارشاد دولت دوم هاشمی‌رفسنجانی، رئیس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی


سید ابراهیم رییسی ساداتی:تولیت آستان قدس رضوی (ع)، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، نماینده دوره‌های چهارم و پنجم مجلس خبرگان رهبری، جانشین دادستان تهران (۶۴ تا ۶۸)، دادستان تهران (۶۸ تا ۷۳)، رئیس سازمان بازرسی کل کشور (۷۳ تا ۸۳)، معاون اول قوه قضائیه (۸۳ تا ۹۳)، دادستان کل کشور (۹۳ تا ۹۴)، رئیس شورای نظارت بر صدا وسیما (۹۱ تا ۹۵)، دادستان سابق ویژه روحانیت


سید مصطفی هاشمی طبا:وزیر صنایع سنگین در دولت‌ شهید باهنر، وزیر صنایع در دولت اول موسوی، رئیس سازمان تربیت بدنی و معاون رئیس‌جمهور در دولت دوم هاشمی‌رفسنجانی و دولت اول خاتمی


محمدباقر قالیباف:شهردار تهران، جانشین اسبق نیروی مقاومت بسیج، فرمانده اسبق قرارگاه سازندگی خاتم‌الانبیاء (ص)، فرمانده اسبق نیروی هوایی سپاه پاسداران، فرمانده نیروی انتظامی (۷۹ تا ۸۴)


اسحاق جهانگیری کوه شاهی:معاون اول دولت روحانی، وزیر معادن‌وفلزات دولت اول خاتمی، وزیر صنایع‌ومعادن ایران دولت دوم خاتمی، نماینده دوره دوم و سوم مجلس شورای اسلامی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش الف

انقلابی گری در تاریخ

انقلاب بنی اسرائیل

اندکی از مرگ یوسف نگذشته بود که فقر و بدبختی گریبانگیر فرزندان یعقوب شد و نزدیکی حکومت فرعون معروف مصر که در جریانات موسی نام برده میشود (رامسس سوم)این بدبختی به اوج میرسد قرآن این را سوء العذاب مینامد و در راس این بدبختی ها بردگی شدید بنی اسرائیل بود تا آنجا که فرعون "انا ربکم الاعلی" سر میدهد دیگر بدبختی از منظر قرآن "یقتلون ابناءکم و یستحیون نسائکم" است

در چنین زمانی که بنی اسرائیل به ستوه امده بودند بهترین زمان برای ظهور یک منجی بود،موسی!

بنی اسرائیل گرد موسی را میگیرند و با نهایت تواضع از خداوند نجات ! را میطلبند نجات یعنی که در وضعیتی که حیات کسی عن قریب از بین برود کسی در ناباوری کسی را نجات میدهد و شاید بنی اسرائیل پیش خود فکر میکنند که حاضریم از گرسنگی بمیریم و خار های بیایان های سینا را بخوریم  اما دیکر طوق بردگی فرعون را نکشیم خداوند با رحمت خود نسبت به بنی اسرائیل و با خشم خود نسبت به فرعون رفتار میکند و بنی اسرائیل در انقلابی بزرگ از ستم فرعون رها میشوند

خداوند نعمت را به ایشان تمام میکند بنی اسرائیل ضعیف حالا به لطف خداوند در کمال ناباوری فرعون مصر را شکست میدهد!و برایشان از زمین و آسمان نعمت فرو میفرستد و مستضعفان را وارثان زمین قرار میدهد برای جامعه ایران امروز این نعمت ها آشنا نیست؟! 

اما درست از وقتی که بنی اسرائیل نیل را به سمت سرزمین سینا ترک میکند حرف و حدیث ها شروع میشود و دو موریانه به جان انقلابشان می افتد؛دو موریانه ای که پایه های انقلابشان را میجود و این دو برای ایران امروز خیلی آشناست

اول معاوضه ارزش های بزرگی بود که بنی اسرائیل با آین ارزش ها از مصر خارج شد با آن دسته نیاز هایی که صد البته بسیار مهم است و آن معیشت و آب و غذا بود البته این نیاز ها بسیار مهمند و از کلمات علی در نهج البلاغه و تاکیدات متوالی بر میآیند اما نه در زمانی که امر دایر بر ارزش یا این نیاز ها باشد!

کم کم بنی اسرائیل به جای آیات خداوند از موسی خاک و آنچه از آن میروید را میطلبد!و حتی حرف های روشنفکرانه ای میزند که باز هم برای ما آشناست! مثلا میگوید:" موسی ما بدبخت بودیم و تو بدبخت ترمان کردی!"

موسی به قومش با تاسف میگوید"به مصر هبوط کنید که آنجا هرچه بخواهید فراهم است!"

دوم موریانه ای که پایه های انقلاب بنی اسرائیل را میخورد درک غلط و تحریفاتی بود که معنویات و ارزش ها را هدف رفته بود،حالا بنی اسرائیل و شاید نخبگان بنی اسرائیل تحت تاثیر سال ها فرهنگ مصریان از موسی خدای دیدنی !  میطلبد و همین مساله باعث میشود تا موسی وقتی پس از 40 روز از کوه طور برگشت و فرامین الهی را دریافت کرد با گوساله ای از طلا روبرو شد که صدایی میدهد و مردم بر گرد او طواف میکنند! و در مقابل او به کار های زشت دست میزنند

 و اینگونه شد که بنی اسرائیل از آن همه نعمت هایی که خداوند به ایشان عطا کرده بود محروم شد و قریب 400 سال در بدبختی های معنوی و مادی فرو رفت تا طالوت و داود و سلیمان به حکومت رسیدند و البته این دوران هم دوام  زیادی نداشت و بنی اسرائیل تا ابد آقایی و سیادت را از دست داد و به صفحات عبرت انگیز تاریخ پیوست!

و ما اکثر العبر و اقل الاعتبار

خلاصه چیز هایی که از سخنرانی آقای مهدوی  ارفع در داشنگاه صنعتی درباره انقلاب فهمیدم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش الف

CHALANGE

بی مقدمه بروم سر اصل مطلب

18 - 19 سال از عمر من میگذرد اما هنوز نمیدانم اسلام چه میخواهد بگوید!

چه چیزی را میخواهد و چه چیزی را نمیخواهد

چه چیز را هدف و چه چیز را وسیله میداند

اولویت اش چیست؟

هر چه پرسیدم جوابی جز این نشنیدم که اسلام حق را میگوید!

خب واقعا زحمت کشیدند!!

همه ی ایدئولوژی ها حق و خوبی را میخواهند

مگر نه اینکه زردشتی ها میگویند پندار نیک کردار نیک گفتار نیک؟

نیک و حق حق گفتن که چیزی را حل نمیکند ای کاش کسی بود که برایم بگوید چه چیز خوب است.و چه چیز بد

مدام این را میشنویم که فلان چیز به مصلحت نظام نیست!

خب نباشد.به درک!

اصلا چه کسی گفته این نظام اسلام را میگوید و میخواهد؟

چرا خاتمی نیاید چون مخالف نظام است؟!

خب به جهنم که مخالف است!

این همه دم از آزادی تفکر میزنند اما بستر این آزادی فراهم نیست

اینها را با غیظ و غضبی وصف ناپذیر برایم گفت و منتظر جواب شد

و فقط توانستم ثانیه های کمی شورش سوالات او را سرکوب کنم

اینک ذهن او هم بر او تیغ کشیده است و چه سخت کودتایی است

با خود میگویم من هم مسئولم

چراکه اگر واقعا جوابی برای این سوالش داشتم پاسخش را میدادم

"واقعا اسلام چه میخواهد بگوید؟"



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش الف

وقتی دین خدا نیازمند من و توست!

وقتی که عبیدالله بن زیاد به رؤسای قبایل کوفه گفت بروید و مردم را از دور مسلم پراکنده کنید وگرنه پدرتان را در میآورم چرا امر او را اطاعت کردند؟! رؤسای قبایل که همه‌شان اموی نبودند و از شام نیامده بودند! بعضی از آنها جزو نویسندگان نامه به امام حسین علیه‌السّلام بودند. شَبَثْ بن ربْعی یکی از آنها بود که به امام حسین علیه‌السّلام نامه نوشت و او را به کوفه دعوت کرد. همو، جزو کسانی است که وقتی عبیدالله گفت بروید مردم را از دور مسلم متفرّق کنید قدم پیش گذاشت و به تهدید و تطمیع و ترساندن اهالی کوفه پرداخت!

چرا چنین کاری کردند؟! اگر امثال شَبَثْ بن ربْعی در یک لحظه‌ی حسّاس، به جای این‌که از ابن زیاد بترسند، از خدا میترسیدند، تاریخ عوض میشد. گیرم که عوام متفرّق شدند؛ چرا خواصِ مؤمنی که دوْر مسلم بودند، از او دست کشیدند؟ بین اینها افرادی خوب و حسابی بودند که بعضیشان بعداً در کربلا شهید شدند؛ اما این‌جا، اشتباه کردند.

البته آنهایی که در کربلا شهید شدند، کفّاره‌ی اشتباهشان داده شد. درباره‌ی آنها بحثی نیست و اسمشان را هم نمیآوریم. اما کسانی از خواص، به کربلا هم نرفتند. نتوانستند بروند؛ توفیق پیدا نکردند و البته، بعد مجبور شدند جزو توّابین شوند. چه فایده؟! وقتی امام حسین علیه‌السّلام کشته شد؛ وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت؛ وقتی فاجعه اتّفاق افتاد؛ وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگرچه فایده؟! لذاست که در تاریخ، عدّه‌ی توّابین، چند برابر عدّه‌ی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! به‌خاطر این‌که در وقت خود نیامدند. کار را در لحظه‌ی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند.

چرا مسلم بن عقیل را با این‌که میدانستید نماینده‌ی امام است، تنها گذاشتید؟! آمده بود و با او بیعت هم کرده بودید. قبولش هم داشتید. به عوام کاری ندارم. خواص را میگویم. چرا هنگام عصر و سرِ شب که شد، مسلم را تنها گذاشتید تا به خانه‌ی طوعه پناه ببرد؟! اگر خواص، مسلم را تنها نمیگذاشتند و مثلاً، عدّه به صد نفر میرسید، آن صد نفر دور مسلم را میگرفتند. خانه‌ی یکیشان را مقرّ فرماندهی میکردند. میایستادند و دفاع میکردند. مسلم، تنها هم که بود، وقتی خواستند دستگیرش کنند، ساعتها طول کشید. سربازان ابن زیاد، چندین بار حمله کردند؛ مسلم به تنهایی همه را پس زد. اگر صد نفر مردم با او بودند، مگر میتوانستند دستگیرش کنند؟! باز مردم دورشان جمع میشدند. پس، خواص در این مرحله، کوتاهی کردند که دوْر مسلم را نگرفتند.



ایام خیلی ایام مهمی است.اهل معرفت به میدان بیایند!

خواص به میدان بیایند؛خواص به معنای رجل سیاسی نیست.ای بسا چهره های شناخته شده ی سیاسی و نخبگان و آیت الله هایی که از عوام ها عامی ترند و ای بسا جوانان مومن و مخلص و متعهدی که هر کار میکنند با فکر و اندیشه است از هرکسی که فکر میکند دنباله رو این و آن نیست خواهش میکنم حقیقت را دریابد،به دنبالش باشد و اگر فهمید بقیه را به آن دعوت کند

این انتخابات خیلی مهم است اهمیت آن در این همه شبکه های داخلی و خارجی که شایعه درست میکنند از ثبت نام فلان نامزد تا مرگ رهبری هویداست

از همه جوانان میخواهم به سرنوشت تلخ توابین بیاندیشند! به سرنوشت تلخ کوفیان میاندیشند زنان به میدان بیایند و از زینب کبری درس تاثیر گذاری بگیرند مردان به تاثی از عباس بن علی به میدان بیایند از های و هوی مشتی قدرت طلب نترسید

اگر به نیت استمداد اسلام امدید شک نکنید به احدی الحسنین می رسید


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱
سروش الف

احسن الحال یعنی؟

مطلب زیر کپی شده از وبلاگ "اخبات" و کانال تلگرامی "چشمه جاری":

با تبریک سال نو از صاحب دلها و دگرگونی ها می خواهیم که سال جدید را سال دگرگونی دل ها به سوی خود قرار دهد و از هر چیز که رنگ غیر حق داشته آزاد نماید و بر حق ثابت قدم بگرداند.

در آغاز هر سال نو این زمزمه استاد به گوشمان فراخوانده می شود و همه را به تفکر وا می دارد و دل ها را به خود می گیرد و می لرزاند که در کنار تحول ها؛ تحول در انسان ؛مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ و تحول در جهان ؛ مُحَوِّلَ الْحَوْلِ، باید به ثبات و ظرفیت و وسعت رسید و از اسارت موقعیت ها آزاد شد و به کوثر موضع گیری ها رسید که این همان احسن الحالی است که از ما خواسته اند به عدد روز های سال آن را در روز نوروز طلب کنیم.


ایشان می گویند: بهترین حال، حال کسى است که مى‏ داند در هر حالتى چه بکند و در هر موقعیتى چگونه موضع بگیرد. بهترین حال حالت کسى است که در گرو حالت‏ها نیست و وابسته به شرایط و موقعیت ‏ها نیست. درس خودش را مى‏ شناسد و درس خودش را مى ‏آورد.

سیدعبدالمجید فلسفیان(از شاگردان استاد علی صفایی)


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سروش الف

مرا بدینسان بمیران

خدایا چگونه مردن را به من بیاموز چگونه زیستن را خود درمیابم(مرحوم دکتر شریعتی)

از اصلی ترین ترین سوال های ما چگونه مردن است
و از اصلی ترین دعا های ما خوب مردن است
(اللهم اجعل محیانا محیا محمد  آل محمد و مماتنا ممات محمد و آل محمد)
شاید کمتر کسی باشد که به این واقعیت نیاندیشیده باشد
که بناست چگونه بمیرد و در چه حال خدای خویش را ببیند
و این علی بن الحسین است که میخواهد اینگونه مرگ را ملاقات کند



اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ                                   خدایا بر محمد و خاندانش  صلوات فرست
وَ اکْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ                                             و ما را از درازی آرزوها رها کن
وَقَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ                                     و آن را با راست کاری کوتاه کن
حَتَّى لَا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ                      تا امیدمان نباشد  که ساعتی پس از ساعتی به پایان بریم
وَلَا اسْتِیفَاءَ یَوْمٍ بَعْدَ یَوْمٍ                                       و روزی را پس از روزی به سر آریم
وَلَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ                                         و نفسی را به نفسی دیگر پیوند زنیم
وَلَا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ                                             و قدمی را پس از قدمی دگر برداریم
وَسَلِّمْنَا مِنْ غُرُورِهِ                                             و ما را از فریب ارزوها سلامت دار
وَآمِنَّا مِنْ شُرُورِهِ                                               و از بدیشان ایمن دار
وَانْصِبِ الْمَوْتَ بَیْنَ أَیْدِینَا نَصْباً                             و مرگ را روبروی ما آنسان مجسم دار که از آن غفلت مکنیم
وَلَا تَجْعَلْ ذِکْرَنَا لَهُ غِبّاً                                        و یاد ما از او را گسسته و گاه گاه قرار نده
وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلًا                       و ما را آنچنان به انجام کار های صالح موفق کن که...
نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِیرَ إِلَیْکَ                                   بازگشتمان به تو را کند پنداریم
وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَى وَشْکِ اللَّحَاقِ بِکَ                         و در رسیدن به توحریص تر گردیم
حَتَّى یَکُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِی نَأْنَسُ بِهِ                    تا مرگ برایمان خانه آرامشی شود که در آن آرام گیریم
وَ مَأْلَفَنَا الَّذِی نَشْتَاقُ إِلَیْهِ                                      و جایی دوست داشتنی که مشتاقانه به آن درآییم
وَحَامَّتَنَا الَّتِی نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا                                و خویشاوندی که نزدیک شدن به او را دوست بداریم
فَإِذَا أَوْرَدْتَهُ عَلَیْنَا                                               پس آن هنگام که مرگ را به نزدیک ساختی
وَ أَنْزَلْتَهُ بِنَا فَأَسْعِدْنَا بِهِ زَائِراً                                و ما را به دامنش انداختی به ما به دیدار او نیکبختی بخش
وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِماً                                                و آمدنش را مایه آرامش ما کن
وَ لَا تُشْقِنَا بِضِیَافَتِهِ                                            و به مکیزبانی او شوربختمان مکن
وَ لَا تُخْزِنَا بِزِیَارَتِهِ                                           و با دیدار او ما را به خواری نیفکن
وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِکَ                            و مرگ را برایمان دری از در های مغفرتت
وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِیحِ رَحْمَتِکَ                                 و کلیدی از کلیدهای رحمتت قرار ده

 أَمِتْنَا مُهْتَدِینَ غَیْرَ ضَالِّینَ، طَائِعِینَ غَیْرَ مُسْتَکْرِهِینَ، تَائِبِینَ غَیْرَ عَاصِینَ وَ لَا مُصِرِّینَ
ما را راه یافته بمیران و نه گمراه،اطاعت کننده از تو و نه آنکه اطاعت تو را ناپسند بشماریم،تائب بمیران و نه عاصی و نه مصرّ
 یَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِینَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِینَ.
ای عهده دار پاداش محسنین و ای اصلاح کننده ی عمل تباهکاران
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سروش الف